آیا این فیلم "نوآر" است؟/ یادداشتی بر فیلم "جیب بر خیابان جنوبی"
نوآر چیست؟
نوآر جریانی در سینمای جهان است که از جهت بصری تحت تاثیر سینمای اکسپرسیونیستی آلمان است و از نظر داشتن لحنی تلخ و مایوسانه متاثر از جنگ جهانی دوم و تبعات آن می باشد که در اوایل دهه چهل میلادی با فیلم های مثل "غریبه ای در طبقه سوم" و "شاهین مالت" شکل گرفت . تولید فیلم هایی تیره و تار با مضامین نزدیک به هم که واکنشی ناخودآگاه به حس و حال زمان و وقایع اتفاق افتاده از سوی فیلمسازان آمریکایی بود.
این جریان در سالهای بعد از جنگ به کشورهای اروپایی هم راه پیدا کرد و در آنجا بود که منتقدان فرانسوی متوجه شباهت های آنها شدند و عنوان نوآر را به آنها نسبت دادند. اوج استفاده از این نوع جریان سینمایی را می توان دهه 40 تا 50 دانست. هر چند نوآرهای اعتراضی در دهه 70 با باز تعریف مولفه های نوآر با رویکردی رایج در زمانه خود از جنگ ویتنام گرفته تا جنبش های اعتراضی ساخته شدند ، که به آنها نئو نوآر گفته می شود و کماکان نیز ادامه دارند. ( مانند "راننده تاکسی" اسکورسیزی) .
آیا "جیب بر خیابان جنوبی" فیلمی نوآر است؟
بهترین کار برای فهمیدن اینکه آیا "جبیب بر خیابان جنوبی" نوآر است یا خیر ، بررسی مولفه های این جریان سینمایی ، در فیلم مورد بحث است. از جمله مطرح ترین مولفه های سینمای نوآر ، می توان به حضور مردی منزوی و گوشه گیر به عنوان قهرمان فیلم در کنار زن فریبنده و اغواگر اشاره کرد که چیزی برای از دست دادن ندارند . چنین فیلم هایی معمولا با پایان تلخی همراه می شوند که حس همدردی تماشاگر را بر می انگیزد. در این گونه از فیلم ها از لوکیشن های تاریک و محقر و فیلمبرداری پرکنتراست و بعضا سیاه و سفید استفاده می گردد که با استفاده از نورپردازی کم، حس و حال سرد و تلخ فیلم را نشان می دهد.
با نگاهی به مولفه های بالا ، بدون تردید می توان گفت جیب بر خیابان جنوبی فیلم نوآری است که با اتخاذ رویکردی وفادارانه ، مولفه های موجود در نوآرهای قدیمی را با زبانی مد روز، بازسازی کرده است و جاذبه موجود در آنها را با سر و شکلی جدید به تصویر کشانده است. از وضعیت تاریک و سیاه محل سکونت کاوه (مصطفی زمانی) تا منطقه به شدت محروم محل زندگی طلا (نورا هاشمی) ، همه تصویری مشابه از مولفه های نوآر می دهد که در کنار بازی متقابل مصطفی زمانی و نورا هاشمی و حضور شخصیتی مانند رعنا (بهناز جعفری) باعث می شود که بتوان حتی آن را یکی از وفادارترین و کاملترین فیلم های این گونه از جریان سینما در جهان دانست.
آیا نوآر مناسب فرهنگ و سلیقه ایرانی است؟
همانطور که در قسمت تعریف نوآر نیز بیان شد ، هر چند شکل گیری نوار از آمریکا بود ، اما تعلق خاصی به یک کشور ندارد ، بلکه جریانی در سینما است که در اروپا نیز بعد از جنگ جهانی رایج شد و می تواند با توجه به فرم و محتوایش در غالب فرهنگ و سلیقه هر ملتی نمایان گردد. ایران و سینمای ملی آن را نیز نمی توان از این قاعده مستثنی دانست ، اما اینکه تا چه میزان بیننده عام ایرانی می تواند با این جریان ارتباط برقرار کند ، جای بحث فراوانی دارد.
در این فیلم کارگردان سعی کرده است معضلاتی نظیر فقر و آسیب های ناشی از آن نظیر سرقت و جیب بری را با نگاهی انتقادی در غالب جریان نوآر بیان کند. پیش از این در فیلمی مثل "کیفر" با نگاهی جدیدتر و کم وفادارانه تر به نوآر ، چنین جریانی امتحان شده و توانسته بود با استقبال منتقدان و مردم نیز همراه شود. "جیب بر خیابان جنوبی" هم ، با توجه به اینکه نگاهی کاملا وفادارانه به این جریان دارد ، امید است همانطور که در جشنواره فجر با استقبال منتقدان رو به رو گشت ، مورد استقبال هر چه بیشتر تماشاگران نیز قرار گیرد.
داخل پرانتز
حیف است که مطلب درباره این فیلم را تمام کرد و از بازیهای درخشان بازیگران فیلم و موسیقی جذاب آن چیزی نگفت. به جرات می توان گفت که مصطفی زمانی بهترین نقش آفرینی سینمایی خود را در این فیلم دارد. بازی زیرپوستی نورا هاشمی بسیار هنرمندانه است و بهناز جعفری هم هر چند حضور کوتاهی دارد، اما به خوبی از عهده نقش یک روسپی برآمده است. حضور موفق امیر جعفری با گریم و ظاهری که تا به حال از وی ندیده بودیم از نکات دیگر جالب توجه "جیب بر خیابان جنوبی" است.
اما خاص تر از همه این مطالب ، موسیقی متن عالی پیمان یزدانیان بر روی فیلم می باشد که با توجه به ریتم و ضرباهنگ مناسبی که با موضوع آن دارد ، بسیار جذاب و شنیدنی شده است و بعضا حفره های معدود موجود در فیلمنامه را نیز به خوبی پوشانده است.